文明のターンテーブルThe Turntable of Civilization

日本の時間、世界の時間。
The time of Japan, the time of the world

GHQ از NHK و همچنین Asahi به عنوان ابزاری برای فریب مردم ژاپن استفاده کرد.

2022年01月11日 14時41分42秒 | 全般

من کتاب زیر را دوباره خواندم زیرا فکر کردم حتماً چیزی خوانده نشده گذاشته ام.
اغراق نیست اگر بگوییم که بدون خواندن این کتاب هیچ اطلاعی از حقایق قبل، حین و بعد از جنگ نخواهیم داشت.
کتاب فوق العاده ای است.
ماسایوکی تاکایاما، تنها روزنامه‌نگار جهان پس از جنگ، یک سال قبل از مرگش، با شویچی واتانابه، عالی‌ترین و اصیل‌ترین محقق و روشنفکر ژاپنی پس از جنگ، گفتگو کرد.
بدون اغراق می توان گفت که محتوا و وزن این کتاب بهترین کتاب دوران پس از جنگ است.
در تفسیر ماسایوکی تاکایاما در آخرین فصل زیر، برای مثال، توضیح می‌دهد که من حق داشتم با شک و تردید از باشگاه خبرنگاران خارجی ژاپن یاد کنم.
وی در عین حال درباره منشأ این تشکیلات توضیح می دهد.
ماسایوکی تاکایاما اولین کسی است که منشاء این سازمان را به طور واضح و کامل برای مردم ژاپن توضیح داد.
او همچنین اولین کسی است که صحت انتقاد من از NHK و دلیل وضعیت NHK را به وضوح و به طور کامل برای مردم ژاپن توضیح می دهد.
من متقاعد شده ام که
ماسایوکی تاکایاما شایسته دریافت جایزه نوبل ادبیات یا صلح به تمام معناست.
من متقاعد شده ام که ادب طبیعی ما این است که به کارهای او پاسخ دهیم، کاری که در جهان پس از جنگ بی نظیر است.
در نقاط مختلف کتاب، خواننده ممکن است فکر کند که من و ماسایوکی تاکایاما دوقلو هستیم.
فصل آخر: "منافعان شکست خورده جنگ" که به بیراهه می روند و راه خود را گم می کنند - ماسایوکی تاکایاما
جرات دارید آساهی را به چالش بکشید. من تو را خرد خواهم کرد.
بعد از اتمام دیالوگ باید چیزی را توضیح دهم.
چرا رسانه های جمعی اصلی به رهبری آساهی نقش سانسور کننده سخنرانی را ایفا می کنند و سعی می کنند هر مفسری را که آنها را آزار می دهد دفن کنند؟
منشأ این غرور و گستاخی در این است که به دستور ایالات متحده پس از جنگ، به رسانه ها وظیفه پیگیری جنایات جنگ تجاوزکارانه و جنایات ژاپن داده شد.
تا زمانی که ژاپن بی قید و شرط به عنوان شرور تلقی می شد، گویی قدرت زیادی به آنها داده شد تا تاریخ را هر طور که می خواهند بنویسند.
این اقدام عاقلانه دکتر واتانابه شویچی بود که به سرعت دیدگاه تاریخ را به عنوان میدان اصلی نبرد خود انتخاب کرد و تقریباً نیم قرن با "سودجویان جنگ شکست خورده" مبارزه کرد.
بلافاصله پس از شکست، آساهی نیز شایسته بود.
آنها از ایچیرو هاتویاما خواستند مقاله ای بنویسد که به غیرانسانی بودن بمباران اتمی اشاره کند. با این حال، زمانی که GHQ تهدید به تحریم آساهی کرد و تهدید کرد که شماره بعدی لغو خواهد شد، به سرعت سقوط کرد.
GHQ آساهی را سرسپردۀ شماره یک کرد.
GHQ آساهی را به عنوان زیر دست شماره یک تبدیل کرد زیرا در آن زمان به روزنامه های دیگر علاقه نداشت.
آنها سعی کردند آنها را وادار کنند که داستان های دروغینی مانند قتل عام توسط ارتش ژاپن و راهپیمایی مرگ باتان بنویسند، و پیشینه ای برای محدود کردن اختصاص روزنامه به روزنامه ها وجود داشت.
زمانی که انگلیسی ها برمه را تحت کنترل گرفتند، انحصار کاغذ را ایجاد کردند و فقط اجازه فروش آن را در کلیساهای مسیحی دادند.
در نتیجه، مردم برمه، عمدتا بودایی، نتوانستند کاغذی به دست آورند و فعالیت های مقاومتی آنها راکد ماند.
سرکوب وسایل انتقال اطلاعات اساس حکومت استعماری است.
در ژاپن پس از جنگ، روزنامه ها فقط یک صفحه مجاز بودند، اما آنها اجازه داشتند یک سری مقاله در مورد جنگ اقیانوس آرام منتشر کنند، و تنها زمانی که GHQ می خواست از آنها برای تبلیغات استفاده کند، اجازه انتشار دو یا چهار صفحه اضافی را داشتند.
اینگونه بود که آنها روزنامه ها را کنترل کردند.
GHQ از NHK و همچنین Asahi به عنوان ابزاری برای فریب مردم ژاپن استفاده کرد. ساختمان NHK در Tamura-cho (Uchisaiwaicho) توسط بسیاری از کارکنان GHQ که دستور می دادند اشغال شده بود.
قرار بود به محل سابق هنگ پیاده نظام سوم آزابو، که اکنون موزه هنر ملی جدید است، منتقل شود و روزنامه بنر ستاره‌ای در ساختمان مستقر شود تا به عنوان ایستگاه پخش مستقیم GHQ به زبان ژاپنی عمل کند. .
با این حال، قیام کره برنامه را قطع کرد و NHK به یویوگی نقل مکان کرد.
همانطور که در گفتگوی خود ذکر کردم، ایالات متحده به دلیل رابطه نزدیکش با آلن دالس، یکی از اعضای مؤسس OSS، که بعداً به سیا تبدیل شد، اهمیت زیادی به آساهی داد.
تاکتورا اوگاتا، معاون سابق رئیس جمهور و نویسنده اصلی وارد سیاست شد، و شینتارو ریو، مدیر تحریریه، هر دو روابط نزدیکی با دالس دارند.
همانطور که در نمونه پیمان امنیتی 1960 دیدیم، سیستمی برای کنترل روزنامه ها و افکار عمومی با استفاده از آساهی ایجاد شد.
GHQ همچنین باشگاه مطبوعات خارجی را برای دستکاری افکار عمومی در ژاپن راه اندازی کرد.
هر زمان که سیاستمداری که دوست نداشتند ظاهر می‌شد، این گروه «افکار عمومی بین‌المللی» ایجاد می‌کرد و آساهی و NHK را مجبور می‌کرد تا کشور را پاکسازی کنند.
در نیپون نیکی (خاطرات نیپون) از مارک گین، داستانی وجود دارد که در آن ایچیرو هاتویاما به دستور GHQ به ناهار باشگاه خبرنگاران خارجی احضار می شود و خبرنگاران او را به دار می کشند.
آساهی این کار را به عهده گرفت که ایچیرو هاتویاما را مورد ضرب و شتم قرار دهد و از نظر سیاسی دفن کند.
حتی بعد از اینکه GHQ رفت ، این سیستم زنده ماند.
در مورد کاکویی تاناکا، باشگاه خبرنگاران خارجی تاناکا را به صرف ناهار دعوت کرد. این حمله همه‌جانبه را علیه او آغاز کرد و روزنامه‌های ژاپنی که حتی با وجود گزارش Bungeishunju این ماجرا را پوشش نداده بودند، فوراً از این کار پیروی کردند و کاکویی را مجبور به استعفا کردند.
پرونده لاکهید نیز به همین ترتیب ساختار یافته بود.
به دلیل این سیستم پس از جنگ، اقتدار آساهی محکم به نظر می رسید.
از این رو، فشار وارد شد تا استدلال مخالفان سانسور شود و با قدرت آساهی آنها را از بین ببرد.
همانطور که در گفتگوی ما اشاره کردم، نبرد طولانی مدت دکتر واتانابه با آساهی از زمانی شروع شد که او درگیر یک مناقشه ساختگی با اونیشی کیوجین بود که منجر به انتشار روزنامه شد.
دلیل هدف قرار گرفتن دکتر واتانابه اصرار او بر چیزی بود که آساهی نمی خواست.
پیش از آن نیز موارد مشابهی وجود داشت. به عنوان مثال، در سال 1968، میچیو تاکیاما، که به خاطر کتابش به نام "هارپ برمه ای" شناخته می شود، تنها کسی بود که از تماس بندری ناو هواپیمابر USS Enterprise به ساسبو، ژاپن، در میان پنج روشنفکری که نظراتشان در صفحه اجتماعی آساهی.
در پاسخ به این امر، هجوم نامه های محکومیت عاطفی به راه افتاد که با تحریک آساهی همراه شد و یکی پس از دیگری در ستون «صدا» ظاهر شد.
دفتر مرکزی توکیو بیش از 250 نامه انتقادی دریافت کرد، اما آساهی پاسخ تاکیما را رد کرد و با امتناع از شرکت در گفتگو به بحث پایان داد.
سردبیر ستون «صدا» آساهی با قاطعیت از «شوکون» دفاع کرد. زمانی که سردبیر در همه جا مرسوم بود که یک پیشنهاد را به صلاحدید خود انتخاب کند.
او میچیو تاکیاما را شکست داد و شأن این جمله را به رخ کشید: «به تو می‌گویم اگر به آساهی گوش ندهی چه اتفاقی می‌افتد.
آساهی شیمبون این طرز فکر را دارد که کسی را که از آساهی نافرمانی کند تحمل نخواهد کرد.
این ویژگی تا به امروز ادامه داشته است.
در یادداشت شخصی، ارتباط من با آساهی در سال 1981 آغاز شد، زمانی که من اعتراضی را به سقوط هواپیمای آل نیپون ایرویز در سال 1966 در سواحل هاندا مطرح کردم.
این سانحه به عنوان یک خطای خلبان تقریباً به طور کامل رد شده بود. با این حال آساهی به نفع نظریه نقص بدنه سر و صدا کرد و در نهایت کمیته بررسی سانحه توسط آساهی مجبور به رد علت شد.
با این حال، زمانی که من مسئول هوانوردی شدم، متوجه شدم که اکثر خلبانان قدیمی می‌گویند که این خطای خلبانی بوده است، زیرا نمی‌توانند از عملکرد بوئینگ ۷۲۷ استفاده کنند.
زمانی که مقاله ای در این زمینه برای یک مجله مرتبط با آل نیپون ایرویز تهیه کردم، خبرنگاری از آساهی برای مصاحبه با فرد آل نیپون ایرویز که من با او مصاحبه می کردم، آمد و من گفت که ما بدون احتیاط مقاله ای را در صفحه اول مجله منتشر کرده ایم. با رد ادعای آساهی مبنی بر معیوب بودن هواپیما.
از موضع آساهی مبنی بر عدم اجازه هیچ اعتراضی مبهوت شدم، اما نتوانستم جلوی آن را بگیرم، زیرا آساهی نیز تمام نیپون ایرویز را به شدت کوبید.
برخی از مدیران درگیر با کاهش حقوق و تکریم آساهی مواجه شدند.
برخی از مسئولان مربوطه به دلیل کاهش حقوق مجازات شدند و به آساهی تمایل خود را نشان دادند. آساهی هیچ ابایی در استفاده از این مقاله برای نشان دادن این نگرش ندارد که «اجازه نمی‌دهم کسی از نوشته‌های من شکایت کند».
من تعجب کردم که حتی اردوی ملی افغانستان عذرخواهی کرده و حقوق اخطار را کاهش داده است.
چرا در دنیا اجازه ندارند حتی از نظریه ای متفاوت از نظریه آساهی دفاع کنند؟
این همان نوع خفه کردن گفتار است که شویچی واتانابه به آن متهم شد.
کمی بعد در اداره امور اجتماعی کارمند میز شدم.
سپس مقاله گاز سمی در صفحه اول آساهی شیمبون که در دیالوگ به آن اشاره کردم منتشر شد.
میزوهو ایشیکاوا، خبرنگاری در بخش امور اجتماعی در آن زمان، با دست نوشته ای نزد من آمد و گفت: «این گاز سمی نبود، بلکه یک پرده دود بود.
روز بعد دوباره تعجب کردم که مدیر عامل آساهی با داد و فریاد سرم آمد.
معمولاً وقتی کسی در مقاله‌ای به اشتباهی اشاره می‌کند، نگرش یک خبرنگار یا سردبیر این است که آن را به طور کامل بررسی کند تا ببیند آیا ممکن است اشتباهی وجود داشته باشد یا خیر.
عقل سلیم به ما می گوید که هیچ راهی وجود ندارد که گاز سمی به آسمان برود.
اولین گاز سمی مورد استفاده، ایپریت نام داشت.
این نام دیگر گاز خردل است که برای اولین بار در نزدیکی Ypres در بلژیک استفاده شد.
در هنگام بن بست در جبهه غربی، زمانی که باد به سمت متفقین می وزد، درب استوانه را باز می کردند و ایپریت از روی زمین می خزیده و به سنگرهای آنها می ریزد.
ژنرال را در سنگر دشمن خواهد کشت.
گاز خردل را گاز خردل می گویند زیرا بوی آن شبیه خردل است و رنگ آن کمی زرد است.
همانطور که در مصاحبه اشاره کردم، زمانی که در سال 1365 در تهران رئیس دفتر بودم، یک سرباز مجروح را در یکی از بیمارستان‌های صحرایی ایران دیدم و به نظرم وحشتناک بود.
اگر خبرنگار روزنامه هستید، باید بدانید که گاز سمی روی زمین می خزد، در آسمان پرواز نمی کند و متوجه نشوید که کشتن کلاغ معنی ندارد، به ساتاکه که مسئول آن بود گفتم.
سپس گفت: آیا به نظر شما چیزی مانند سانکی از آساهی سرپیچی می کند؟ "من سانکی را خرد خواهم کرد."
لعنتی فکر میکنه کیه؟
وی گفت: نباید محتوای گزارش آساهی را زیر سوال ببریم و نباید مخالف افکار «آساهی، روزنامه مطرح جهان» باشیم.
از رفتار بسیار متکبرانه او شگفت زده شدم.
پس از آن، میزوهو ایشیکاوا نیز منبع عکس را پیدا کرد و آن را گزارش کرد و پس از چند روز، آساهی مقاله ای اصلاح شده نوشت. با این حال او آن را تصحیح نکرد چون «گاز سمی نبود» و «محل عملیات متفاوت بود». با اصلاح جاخالی فرار کرد.
به جای اینکه ماجرا را تصحیح کند و بگوید گاز سمی نیست، بهانه ای لنگ زد و گفت که محل عملیات متفاوت است.
این طفره رفتن شبیه بهانه‌ای است که او برای گزارش اخیر موریتومو گاکوئن ارائه کرد که در آن آساهی گزارش داد که مدرسه ابتدایی کایسی مدرسه ابتدایی شینزو آبه است.
این فرار شبیه بهانه‌ای است که آساهی در گزارش‌های اخیر موریتومو گاکوئن، «مدرسه ابتدایی کائیسی» را «مدرسه ابتدایی آبه شینزو» معرفی کرده است.
"از آنجایی که نام مدرسه در ابتدا سیاه شده بود، Asahi Shimbun یادداشتی نوشت که در آن آقای کاگوئیک نام مدرسه "مدرسه ابتدایی Shinzo Abe Memorial" را بر اساس مصاحبه با آقای Kagoike، دفتر مالی محلی Kinki، وزارت دارایی نوشت. . در نسخه صبح 9 می 2017 فاش شد." (25 نوامبر 2017)
هیچ تصحیح یا عذرخواهی برای اشتباه وجود ندارد.
هر چقدر هم که اطلاعات نادرست داشته باشند، اجازه تذکر اشتباهات در نوشته آساهی را ندارند و ناراحت هستند.
این یک غرور و آگاهی غیرقابل تصور است.
فکرش را بکنید، یکی از همکلاسی های من که به شرکت ملحق شد قبل از اینکه من متوجه شوم به آساهی نقل مکان کرد.
وقتی او را در حوالی زمانی که از شعبه به اداره امور اجتماعی نقل مکان کرد، در میدان دیدم، او را صدا زدم و او مستقیم در چشمان من نگاه کرد و گفت: "من اکنون خبرنگار آساهی هستم. شیمبون گفت: من اکنون گزارشگر آساهی شیمبون هستم و تو باید مرا با سان خطاب کنی.
او گفت: "من قبلاً گزارشگر Asahi Shimbun هستم.
مردم آساهی روزنامه نگاران منتخب هستند و با شما تفاوت دارند."
آسیب شناسی که می خواهند بنویسند ژاپن چقدر بد است
آساهی شیمبون بر زشتی ژاپنی ها تاکید کرد و گزارش داد که این افراد به دلیل شکمشان خوب نیستند.
همانطور که در واقعه گرافیتی مرجانی مشخص است، آنها خودشان گرافیتی را نوشتند. آنها سپس گفتند: "این باید یادبودی برای مردم ژاپن باشد، ذهن های فقیر و شلخته ......، که از صدمه زدن فوری به چیزی که صد سال است در حال رشد است، خجالت نمی کشند.
او با خوشحالی از اینکه ژاپنی ها چقدر فقیر و بی شرم هستند انتقاد می کرد.
تبلیغاتی به نام "ژاپنی ها" توسط خطوط هوایی BRAATHENS (اکنون خطوط هوایی اسکاندیناوی) ایجاد شد که در جشنواره بین المللی تبلیغات Cannes Lions در سال 1999 مدال طلا را از آن خود کرد.
در آگهی بازرگانی، یک مسافر ژاپنی با حالتی مبهوت سوار هواپیما می‌شود، کیسه‌ای پلاستیکی را از غذای داخل هواپیما برمی‌دارد و صورتش را پاک می‌کند که فکر می‌کند یک حوله دستی است، فقط کره بادام‌زمینی روی آن دیده می‌شود.
وقتی صفحه نمایش عوض شد و یک حوله دستی واقعی ارائه شد، مسافر فکر کرد که این یک میان وعده است و نپذیرفت و گفت: "در حال حاضر خیلی سیر هستم."
این داستان یک مسافر ژاپنی در یک هواپیمای ناآشنا است که به اطراف نگاه می کند و در نهایت شکست می خورد.
سرویس حوله دستی در حین پرواز ژاپنی است.
به عنوان مثال، نروژی ها حتی نمی دانستند چگونه دست های خود را پاک کنند.
خطوط هوایی نروژی که به نظر می رسید وقتی حوله دستی پیشنهاد می شود فکر می کردند در حال پاک کردن کفش های خود هستند، اخیراً شروع به ارائه حوله های دستی خود کرده اند.
آنها آن را ساختند زیرا خوشحال بودند و فکر می کردند که ژاپنی ها هنوز آن را نمی دانند.
آساهی با سرگرمی های مازوخیستی زیادی می نویسد که ژاپنی ها از نظر کشورهای خارجی شرم آور هستند.
این یک واکنش منطقی برای شرکت های روزنامه است که بنویسند این یک اشتباه بزرگ است و هیچ ژاپنی نمی تواند حوله های دستی را درک کند.
میخوای تا اون موقع ژاپنی زشت بنویسی؟
آسیب شناسی آساهی هم هست.
این مقاله ادامه دارد.


最新の画像もっと見る

コメントを投稿

ブログ作成者から承認されるまでコメントは反映されません。